چند وقت پیش عزیز جون برای امیر محمود یه ساعت آبی رنگ خوشگل خرید تقریبا تو محرم بود رفته بودیم خونه یکی از آشنا ها که مراسم داشت امیر محمود شیشه ساعتش رو نمی دونم چی جوری در آورده بود و با عقربه هاش بازی می کرد من که متوجه شدم دیگه ساعته خراب شده بود ساعته رو دیگه از دستش در آوردم امیر محمود هم هر روز سراغ ساعتش رو از من می گرفت با عزیز جون که تلفنی حرف زد ازش قول یه ساعت دیگه رو گرفته بود این سری که رفتیم خونه عزیز جون عمه زهرا رفته بود برای نازنین و امیر محمود و پارسا ساعت خرید اونم ساعت پرنده های خشمگین که موبایل مامانی از دست امیر محمود و این بازی خراب شده اینقدر که دوست داره رنگش هم زرد که عاشق رنگ زرده و بجز زرد...